سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» در گفتوگوی تفصیلی با حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی شمالی مدیر موسسه بین المللی مطالعات اسلامی نظر وي را در محورهایی همچون بررسی استراتژی حوزه علمیه در عرصه بینالملل، ظرفیتها و آفتهای احتمالی حضور در عرصه بینالملل، ضرورت تربیت نیروی حوزوی برای مخاطبان بینالمللی و بررسی و تبیین عوامل مؤثر بر تعاملات بینالادیانی جويا شد.
* با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، اگر موافق باشید از دورهای شروع کنیم که شما وارد فعالیتهای بینالمللی شدید. این فعالیتها بعداز رفتن به منچستر بود یا قبل از آن؟
به یک معنا آشنایی من با مساةل بینالمللی از دوران دبستان و راهنمایی شروع شد؛ چون در مدرسهای که بودیم انگلیسی را از کلاس اول دبستان داشتیم و بعد در دوره راهنمایی جزء اولین دوره استعدادهای درخشان بودیمز قبلاز انقلاب بعضی از معلمهای ما ایرانی نبودند و متون درسی ما را هم از آمریکا آورده بودندلإ لذا یک آشنایی با فضای بینالملل و این طرز تفکر داشتیم تا اینکه بعد وارد حوزه در مدرسه علمیه شهیدین شدیم و زبان عربی و انگلیسی و فضای بینالمللی را ادامه دادیم.
* چه سالی وارد مدرسه شهیدین شدید؟
من سال 61 وارد حوزه شدم. اول مدرسه حقانی بود و بعد در سال 63 مدرسه شهیدین تشکیل شد. سال 68 که وارد درس خارج شدم، در مقطع لیسانس، فلسفه غرب را در دانشگاه تهران انتخاب کردم؛ چون فلسفه اسلامی را در حوزه میخواندم و بعضی متون را تدریس نیز می کردم؛ ولی آن موقع حوزه علمیه قم رشته فلسفه غرب را نداشت. آشنایی با فلسفه غرب برای تکمیل سیر فلسفی و مقایسه برای من خیلی جالب بود. فوقلیسانس را هم در رشته فلسفه غرب در دانشگاه تهران گذراندم. در همان سالها در قم تدریس انگلیسی عمومی و تخصصی و بعد معارف به زبان انگلیسی را شروع کردم.
* در چه مراکزی تدریس معارف اسلامی را به زبان انگلیسی آغاز کردید؟
در مراکز مختلف؛ جامعةالزهرا، مؤسسه امام خمینی(ره)، بعضی دانشگاهها و در بعضی دورههایی که برای شیعیان خارجی برگزار میشد؛ مثلاً اولین دوره سال 73 شمسی بود که برای یکسری از شیعیان که از کشورهای مختلف آمده بودند، بحث خودشناسی را تدریس کردم که بعدها در ۵۹ شماره تهران تایمز و سرانجام در سال ۷۵ بهعنوان کتاب self-knowledge چاپ شد. درهمان سال از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ؟ق؟ به بنده بورسیه داده شد که رفتم انگلستان و دکتری را گذراندم و همزمان مسئول مرکز اسلامی منچستر شدم.
آنجا واقعاً درگیر فضای بینالملل شدم. قبلاز آن هم در فضای عربی کار کرده بودم. سال 70 اولین سفر خارجیام را به سودان انجام دادم و همان سال هم بهعنوان زباندان عربی حج اعزام شدم. بعد هم از سال 75 تا 80 انگلستان بودم. 80 برگشتم مؤسسه امام خمیني(ره) و مدیر گروه دینشناسی شدم؛ منتها ارتباطات بینالمللی را داشتیم. بعداز مدتی در همان سال ۸۰ در جامعةالزهرا(ع) هم مسئول بینالملل شدم. خودم نیز ارتباطات فراوانی با شیعیان و مراکز دینی و اکادمیک داشتم و لذا سفرها همینطور ادامه پیدا کرد. سال 2006 و 2007 هم یکسال برای یک فرصت مطالعاتی به انگلستان رفتم و در دانشگاه لندن بودم و به مرکز اسلامی انگلیس هم کمک میکردم و از فروردین 93 هم رئیس مرکز اسلامی در لندن هستم.
* چه شد که به عنوان نماینده مقام معظم رهبری رفتید لندن؟
من از قبل با مرکز اسلامی لندن ارتباط داشتم. نماینده قبلی مقام معظم رهبری که حدود ده سال آنجا بودند، استعفا داده بودند و میخواستند برگردند. لیستی را آماده کرده بودند و خدمت مقام معظم رهبری داده بودند و نهایتاً به بنده پیشنهاد داده شد.
* چه شد شما انتخاب شدید و آیا ترسی از این مسئولیت نداشتید؟!
از یک طرف واقعا نمیخواستم قبول کنم؛ چون میدانستم خیلی کار سختی است و از طرف دیگر هم دلم نمیآمد رد کنم؛ چون میدانستم جایگاه بسیار مهمی است و شاید مهمترین مرکز اسلامی خارج از کشور که مربوط به این طرز تفکر هست، در آنجاست. چند ماه طول کشید تا اینکه روز عید غدیر یکی از دوستان دفتر در جلسه ای بنده را دیدند و گفتند: ما در لیستی که به آقا دادیم، آقا فرمودند: اگر فلانی قبول کند، اولویت دارد. دیگر من هم قبول کردم.
* در مدت اخیر رویکرد شما در مدیریت مرکز اسلامی انگلیس چطور بوده و چه تفاوتی با قبل کرده است؟
این مرکز در سال 1998 در این ساختمانی که هست، شروع به کار کرده است. قبل از آن هم یکی دو سال در ساختمانهای اجارهای فعالیت داشته است. مرحله تأسیس مرکز و گرفتن مجوزها و کارهای مختلفی که شد، طی یک دوره هشت ساله که آیتالله محسن اراکی مسئول بودند، انجام شد. حدود ده سال حجتاسلام والمسلمین معزی بودند و هر کدام از این عزیزان هم، تلاشهای درخوری کرده بودند. یک مقداری هم سیاستها با هم متفاوت بود. بنده که به لندن رفتم، مرکز را کاملا از بیرون و درون میشناختم؛ چون تأسیس مرکز همزمان با رفتن ما به منچستر بود و ارتباط کاری داشتیم.
در طول این سالها که بنده مسئول این مرکز هستم، سعی کردهام که از همه کارهای مثبتی که در طول این مدت انجام شده، صیانت کنم. حتی اگر بعضی کارها به دلایلی متوقف شده؛ ولی خوب بوده احیا کنیم. یک اصلی هم که من دارم و فکر میکنم باید همه داشته باشیم، این است که وقتی مدیری در جایی منصوب میشود، بنا را بگذارد بر اینکه آنچه که هست را حفظ کند؛ مگر اینکه خلافش ثابت بشود؛ لذا سعی کردیم، آن چیزی که هست را حفظ کنیم؛ منتها اگر جایی به این جمع بندی برسیم که میشود کار را بهتر کرد یا یک کار جدیدی باید شروع کرد، انجام میدهم.
بعداز این همه سال فعالیت مرکز، چون من با فضای تبلیغی و آکادمیک آنجا آشنا بودم و هم با شیعهها و مسیحیها کارهای مختلفی کرده بودم، به طور طبیعی انتظار میرفت که متفاوتتر عمل کنیم؛ لذا در یکسری محورها، کارهای جدیدی را در کنار حفظ و تقویت کارهای موجود شروع کردیم که در سه محور مهم بوده که ما باید افراد را قوی کنیم، بعد سازماندهی کنیم و سپس جامعه شیعی خودمان را عرضه کنیم. البته این، معنایش این نیست که ابتدا باید اولی تمام بشود، بعد برویم سراغ دومی؛ بلکه باید در هر سه محور در حد توان و ظرفیت کار کنیم. برای اینکه جامعه شیعی خودمان را به آن حد مطلوب برسانیم، باید روی افراد کار کنیم که این هم با آموزش میشود. بنابراین من روی آموزش خیلی تکیه کردم.
* در همین بخش چه مقدار از جامعه مسلمان انگلیس مخاطب شما هستند و به این مرکز اسلامی اعتماد دارند و به آنجا رفت و آمد دارند؟
ببینید ما در انگلیس مراکز فراوانی داریم. یکی از کارهایی که برای سازماندهی کردیم، این بود که شناسه مراکز اسلامی شیعی را در دو جلد تهیه و منتشر کردیم؛ یکی شناسه مراکز شیعی و یکی هم شناسه مدارس آخر هفته. طبق آن چیزی که ما شناسایی کردیم، حدود 160 مرکز شیعی در انگلستان داریم که اکثرشان هم در لندن است و بعضیهایش هم در دیگر شهرستانها. همین طور یک مقدار کمتر هم مدارس آخر هفته داریم؛ اما اگر بخواهیم کل مراکز اسلامی را حساب بکنیم، به چند هزار میرسد؛ بنابراین ما در یک محیطی کار میکنیم که کار ما بکر و منحصربهفرد نیست. مرکز اسلامی باید کسانی را که با خود مرکز ارتباط دارند، تقویت کند و چون نمایندگی مرجعیت هست، باید با علمایی که در جاهای مختلف هستند و همچنین با مقلدین مقام معظم رهبری در سرتاسر انگلیس ارتباط داشته باشد.
لذا کارهای ما دو قسمت میشود؛ یک قسمت کارهایی که در ساختمان مرکز انجام میشود که طبق تخمینی که زدیم در سال، حدود 190 هزار نفر مورد مراجعه حضوری به مرکز داریم غیر از ارتباط از طریق تلفن و اینترنت. شاید تنها مرکز شیعی هستیم که 365 روز سال نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء داریم؛ حتی روز کریسمس. از سه سال پیش هم خدا توفیق داد که آخر هفته نماز جماعت صبح را شروع کردیم. حدود پانصد نفر محصلان کلاسهای قرآنی و عربی هستند که مجبور شدیم، کلاس عدهای را شنبه و عدهای را هم یکشنبه برگزار کنیم و هم مجبور شدیم، جای دیگری را نیز اجاره کنیم. زمان کلاسها نمیتوانید در مرکز هیچ جای خالی پیدا کنید؛ حتی راهرو، نمازخانه و کتابخانه میشود کلاس درس. در ماه محرم و رمضان و مناسبتها هم برنامه داریم. تنها مرکز منچستر که یکی از مراکز اقماری است، در سال دویستوشصت برنامه دارد. ما چهار زبانه هم هستیم؛ یعنی برنامههای عربی، انگلیسی، فارسی و اردو داریم.
* در بیرون از ساختمان مرکز چه فعالیتهایی دارید؟
کارهایی که در ساختمان مرکز داریم، با همه عظمتش نصف کار ما هم نیست. عمده کار ما با بیرون مرکز است. بیشترین میزان روحانی را در اروپا، به دلایل مختلفی در انگلستان داریم که خیلی از آنها هم ناخواسته بوده؛ مثلاً شیعیان بحرین آنجا پناهنده شدند؛ لبنان جنگ بوده و از عراق خیلیها زمان صدام مهاجرت کردند؛ بنابراین بیشترین جمعیت روحانیون اروپا در انگلیس هستند. ارتباط با این روحانیون برای ما خیلی مهم است و سالی دو بار قبلاز ماه محرم و قبلاز ماه مبارک رمضان، روحانیون دعوت میشوند و معمولاً حدود صد نفر میآیند. در آخرین جلسهای که داشتیم و به فضل الهی شلوغترین جلسه بود، حدود 130 روحانی آمده بودند.
* نحوه ارتباط شما با مراکز حوزوی و علما چگونه است؟
ما علمای بزرگی داریم که با آنها یک نوع ارتباط داریم و بیوت علما و مراجع هم هست که با آنها جلسات بیشتری برای همفکری و هماندیشی داریم. غیر از آن با مراکز مختلف برنامه های فراوانی داریم.
گاهی اوقات یک مسئله به کل شیعه مربوط میشود؛ لذا باید اظهار نظر و موضعگیری شود و اینجا باید مرکز نقش داشته باشد.
* در عرصه گفتوگوی میان ادیانی چه فعالیتهایی انجام دادهاید؟
در موضوع گفتوگوی میان ادیانی، ما، هم در سطح لندن کار میکنیم و هم در سطح کل انگلیس و بیرون از انگلیس؛ یعنی در ایتالیا، آلمان، کانادا و جاهای مختلف برنامه داریم. در لندن با کلیسا و یک مرکز گفتوگوی ادیان که نزدیک خودمان است، برنامه مشترک برگزار میکنیم از سال اول شروع کردیم و الآن چند دوره برگزار شده است که نصف روز اینجا برگزار میشود و نصف روز آنجا.
* محتوای آن را مرکز اسلامی لندن تعیین میکند؟
گاهی ما آنجا بهعنوان یک نفر دعوت شده و حضور داریم و گاهی خودمان سازماندهی و برگزار می کنیم؛ البته معمولاً بهشکل مشارکتی است. مثلاً قبلاز اینکه برای مسؤولیت به انگلیس بروم، یعنی سال 2001 از دو نفر کاتولیک دعوت و با آنها برنامهریزی کردیم، که سال 2003 اولین گفتوگوی شیعه و کاتولیک را در انگلیس شروع کنیم. این کار الحمدلله سپتامبر گذشته (شهریورماه ۹۶) به دور هشتم خود رسید. شش کتاب چاپ شده که پارسال در همایش کتاب سال جمهوری اسلامی من و ابت تیموثی جایزه گرفتیم. این کارها از قبل بوده؛ ولی الآن با توجه به اینکه آنجا حضور دارم، بیشتر انجام میشود.
* آیا کادرسازی و همچنین تعریف سازمانی در مرکز اسلامی انگلیس کردید که این کار ادامه پیدا بکند؟
تا یک حدی که میشده بله؛ ولی مشکلی که ما داریم این است که تعداد نیروهای ما محدود است. قبلاً هم مرکز یک مقداری در این زمینه فعال بوده؛ ولی چون خودم در این کار حسابی درگیر هستم، مرکز هم بیشتر درگیر شد و فکر میکنم، جای کار زیادی دارد. ما چند مرکز وابسته هم داریم؛ در منچستر، نیوکاسل، گلاسکو؛ با بیرمنگام و در کاردریف هم حضور داریم. این مراکز را هم تشویق کردیم که در این قضیه ورود کنند. امیدواریم که انشاءالله این بحث ادامه پیدا کند.
* اگر موافق باشید، بحث دفتر مرجعیت شیعه را تکمیل کنیم، در دفتر مقام معظم رهبری در انگلستان چه فعالیتهایی دارید؟
ما چند بحث داریم؛ یکی کسانی که مسایل شرعی دارند که گاهی حضوری مراجعه میکنند و گاهی هم تلفنی و اینترنتی سؤال میکنند. متأسفانه شاید ما تنها مرکزی هستیم که 365 روز در سال، پذیرش ما باز است که امیدواریم همه اینطور باشند. پذیرش ما تعطیلی ندارد و از صبح تا ده شب و حتی اگر دفترهای ما بسته باشد، باز است. گاهی از کشورهای مختلف ایمیل میزنند و سؤالات و درخواستهایشان را مطرح میکنند.
یک بحث مهم دیگر بحث اوقات شرعی است که چون افق آنجا خیلی شمالی است، محاسبه راحت نیست؛ گاهی اختلاف نظر هم وجود دارد. بحث دیگر، بحث وجوهات هست؛ البته بعضی روحانیونی هستند که از قبل اجازه مستقیم و غیرمستقیم دارند؛ ولی به هر حال یک عده میخواهند، وجوهات را به خود مرکز پرداخت کنند. بحث دیگر هم این است که هماکنون در این مرکز ما داریم،رساله مقام معظم رهبری را به انگلیسی ترجمه میکنیم.
* ترجمه رساله حضرت آقا، الآن به کجا رسیده؟
این کار تازه شروع شده همین تابستان آخرین نسخه منتخب مسایل را دادند که ما کار را شروع کردیم. قبلاً اجوبةالاستفتائات ترجمه شده؛ ولی این چیز جدیدی است.
ما در حوزه و دوره پیش حوزویمان رساله ایشان را بهعنوان کتاب احکام تدریس میکنیم که این هم برای آشنا شدن افراد لازم است. البته گاهی هم مقلدین مراجع معظم دیگر تماس میگیرند، آنها را هم راهنمایی میکنیم.
البته در مباحث فکری یک مجله به «اسلام تودی» داریم که به انگلیسی چاپ میشود و مجله نسیم هم به زبان فارسی منتشر میشود.
* در فعالیتهایتان، شما سراغ مخاطب میروید یا فقط مخاطب سراغ شما میآید؟
هر دو؛ یکسری کارها هست که مخاطب مشخصی دارد. یکی از کارهای خیلی مهم ما همین اطلاعرسانی است. ما چند نوع ارتباط داریم: اولاً ما یک لیست ایمیل داریم که شامل چند هزار نفر است که با مرکز مرتبط هستند و تمام برنامههای مرکز، اوقات شرعی و مناسبتها برای آنها ایمیل میشود. غیر از آن یک لیست پستی داریم و تعدادی انتخاب شدند که اوقات شرعی برایشان با پست هم میرود؛ منتها چون هزینه پست آن زیاد میشود ما برای صرفجویی هر چهار ماه یکبار ارسال میکنیم.
فیسبوک، سایت و شبکههای مجازی ما هم فعالاند. یک قسمت مهم، کار اطلاعرسانی است. مثلاً جهت تلویزیونهای شیعه برای پذیرش حوزه، کلیپ تولید میکنیم و آنها پخش میکنند.
* با توجه به هماهنگیهایی که بین مراکز شیعه انجام شد و ارتباطاتی که با بیوت مراجع داشتید، آیا از شیعیان مقیم انگلستان با وجود همه اختلافات صدای واحدی شنیده میشود؟
صدای واحد بستگی به موضوع دارد. اگر در بحثهای اعتقادی و فقهی باشد، تقریباً میشود گفت که صدا واحد است و ارتباط خیلی خوبی هم بین مراکز وجود دارد. از حدود صدوپنجاه روحانی که در انگلیس هستند، متجاوز از صد نفر به مراسم سالانه میآیند و این نشان میدهد که اعتماد و ارتباط بسیار خوبی وجود دارد. در عین حال اگر جزئیتر بشویم، یک اختلاف سلیقههایی وجود دارد. یک خرده اختلافات سیاسی هم وجود دارد؛ ولی من میتوانم بگویم که هماهنگی خوبی در حد این که صدای واحدی شنیده بشود، وجود دارد.
* مواجهه شما با جریان افراطی و تندرویی که به اسم شیعه در انگلستان فعالیت میکند، چطور بوده و هست؟
الحمدلله آن جریان بین بدنه مردم، علما و روحانیون جریان ضعیفی است؛ یعنی اگر شما بروید، تعداد مراکز و روحانیون را بشمارید و با جمعیت آنها مقایسه کنید، من به شما میتوانم بگویم که آن جریان تقریباً به پنج درصد هم نمیرسد. تازه با احتیاط میگویم و الا ما 160 مرکز داریم و آنها دو تا بیشتر نیستند؛ اما آن جریان یک عقبههایی در جاهای دیگر دارد که ممکن است، فعال باشند. تازه در همان جریان نیز طیف های مختلفی وجود دارند و بعضی به حرکات تفرقه برانگیز لایه افراطی معترضند و حتی درگیری نیز داشته اند. به هرتقدیر، در صحنه انگلیس، بهخصوص در فضای انگلیسی جریان افراطی خیلی تاثیر ندارد.
* استراتژی حوزه در عرصه بینالملل چه باید باشد و در مؤسسه بینالمللی مطالعات اسلامی چقدر توانستید، در این زمینه موفق باشید؟
به نظرم حوزه در عرصه بینالملل دو وظیفه دارد: در درجه اول تربیت نیرو برای عرصه بینالملل و بعد تبلیغ در این عرصه. مسؤلیت حوزه فقط تبلیغ نیست؛ ولی تبلیغ هم هست؛ البته گاهی ما از این تبلیغ هم در عرصه بینالملل غفلت کردیم و فکر کردیم که حوزه فقط باید نیرو تربیت کند؛ اما تبلیغ هم قطعاً هست. حضور در عرصه بینالملل برای حوزه بماهی حوزه یک رسالت است. اما خود تربیت افراد هم هست و این جا باید این دو رسالت به هم وصل شود.
حوزه و روحانیت شیعه خودش یک ظرفیتی اضافه بر ظرفیت رسمی جمهوری اسلامی دارد که باید از آن استفاده کنیم. چه بسا گاهی روابط بین کشورها دستخوش تحولاتی میشود، مسائل سیاسی میآید و میرود؛ اما حوزه به عنوان روحانیت شیعه و بهعنوان یک نهاد ریشهدار مطرح است و وقتی میخواهند با آن تعامل کنند، دیگر نگاه نمیکنند که الآن چه جریان یا جناحی حاکم است. این خیلی مهم است و ما از این ظرفیت باید استفاده کنیم.
لذا من در آذر 86 در آستانه دیدار فضلای حوزه با رهبر معظم انقلاب، سه پیشنهاد کتبی و دو مورد را شفاهی مطرح کردم. یکی این بود که معاونت بینالملل تشکیل شود که در داخل خود حوزه هماهنگی کند، و این ظرفیت ها را با هماهنگی نظام پیدا کند و از آن استفاده کند.
دوم اینکه در حوزه نهادهای مختلفی داریم که فعالیت بینالمللی میکنند. اگر بشود، اینها یک ستاد فرماندهی واحد داشته باشند و با نهادی هم که در حوزه نیرو تربیت میکند، ارتباط داشته باشند خیلی ضروری است. البته بعدها مرکز جهانی علوم اسلامی و سازمان مدارس ادغام شد.
سومین پیشنهادی که کرده بودیم، این بود که یک مؤسسهای باید در قم تشکیل شود که کار آموزش و تربیت استاد، محقق و مبلغ خارج از کشور را با هم انجام بدهد. چون ما جاهایی را داشتیم که طلاب زبان میخواندند؛ ولی در آموزشهایشان فرقی نمیکرد، طرف میخواهد در ایران کار کند یا خارج.
اتفاقاً رهبر انقلاب بر همین اساس روی تشکیل مؤسسه بینالمللی مطالعات اسلامی تأکید کردند و گفتند این کار حتماً باید انجام شود. بعداز آن بعضی دوستان گفتند: چون پیشنهاد را شما کردید، خودتان این کار را دنبال کنید ولی من امیدوار بودم دیگران این کار را انجام دهند.
بعداز چندی از طرف چند نفر از فضلا چنین پیشنهادی به حوزه داده شد البته در اسفند 87 شورای گسترش حوزه خودش تصویب کرده بود که یک چنین مؤسسهای تشکیل شود؛ لذا من در اردیبهشت 1388 با حکم آیتالله مقتدایی کار را شروع کردم.
* الآن چند نفر هستند؟
الآن بالفعل هفتاد و چهار نفر داریم. تعدادی که از اول گرفتیم تا الآن نودوپنج تاست، ولی بیستویک نفر هم فارغالتحصیل شدند؛ یعنی ما بر عهد خودمان ماندیم که هیچوقت بیش از صد محصل بالفعل نداشته باشیم. الآن در بین مراکز تخصصی، ما از همه کمتر ظرفیت اعلام میکنیم؛ میگوییم ده نفر و ده تا را هم قسم نخوردیم پر کنیم؛ چون تأکید این مؤسسه بر کیفیت است نه کمیت.
* به نظر شما چه ظرفیتها و آفتهای احتمالی برای حضور در عرصه بینالملل وجود دارد؟
اولاً به نظر من همه باید دید بینالمللی داشته باشند؛ یعنی حتی امام جماعت مسجد محلهای در قم یا اصفهان یا کاشان باید دید بینالمللی داشته باشد. چرا؟ چون شما الآن توی خانهتان هم به دنیا وصل هستید و کسانی هم که مسجد محل فعالیت شما میآیند، به دنیا وصل هستند؛ پس همه باید دید بینالمللی داشته باشند. اما برای فعالیت در عرصه بینالملل باید تقسیم کار شود که یک مقدارش به نیاز بستگی است و یک مقدارش هم به زمینه جذب بسته است. مقداری هم به روحیه افراد و استعداد و سلیقه آنها ممکن است مربوط باشد. پس طبق این عوامل باید تعدادی را برای فعالیت در عرصه بینالملل انتخاب کنیم.
همه باید در حوزه دید بینالمللی داشته باشند؛ بهخصوص استادی که مثلاً دویست سیصد نفر پای درسش میروند و در اینها ممکن است، یک بخشی بخواهند کار بینالمللی کنند. این استاد باید اینها را راه بیندازد.
به نظر من یکی از مسئولیتهای حوزه همین است. اصلاً کل حوزه باید فضایش این باشد که بینالمللی فکر کند. مثلاً این حرفی که الآن از دهان من خارج میشود، اگر آن طرف دنیا این حرف را بشنوند، چه قضاوتی میکنند. این یک مسئله مهمی است؛ چون ما الآن هیچ چیز خصوصی نداریم.
* الزامات تربیت نیرو برای عرصه بینالملل چیست؟
برای تربیت نیرو جهت فعالیت در فضای بینالمللی مهمترین نکته این است که خود آن کسانی که میخواهند، این کار را مدیریت کنند یا تعلیم بدهند باید خودشان دید بینالمللی و تجربه کار میدانی داشته باشند. نمیشود کسانی که خودشان این کار را نکردهاند و فقط چون دوست دارند که کار بینالمللی بکنند، بگویند: آقا ما هم امکانات داریم و هم بودجه؛ پس میخواهیم برای تبلیغ در خارج از کشور مبلغ تربیت کنیم. مگر میشود؟! بنابراین در عین حالی که خیلی خوب است که الآن خیلیها به فکر افتادند که در عرصه بینالملل از جمله تربیت نیرو فعالیت کنند و دلسوزیشان هم خیلی خوب است؛ اما آیا خودشان توانایی دارند؟ اگر نمیتوانند باید کسانی را که توانایی دارند، کمک کنند یا آنها را جذب کنند.
پس در مقوله تربیت نیرو، واقعاً باید کار تخصصی انجام شود. فقط اینکه کسی مثلاً زبان خوانده باشد، کافی نیست، بعضیها که اصلاً میگویند یادگیری زبان فضل است؛ اگر مبلغ زبان بلد باشد، خوب است. من میگویم مبلغ اگر زبان بلد نباشد، اصلاً موفق نمیشود.
یعنی میخواهم بگویم، اولاً باید زبان بلد باشد. ولی دانستن زبان نسبت به کل مسئله خیلی کم است. درست است که این شرط است؛ ولی شرطی است که اصلاً نیازی به ذکر ندارد؛ لذا اینکه ما میگوییم مبلغ بایستی انگلیسی بلد باشد، دیگر راجع به آن بحث نکنیم و برویم سراغ چیزهای بالاتر. مبلغ باید با تفکر مخاطب غیرایرانی آشنا باشد و ببیند اینها چگونه میاندیشند. شیعیان و مسلمانان آنجا چگونه هستند؟ مسیحیها ،سایر متدینان عالم و یا بیدینها چگونه هستند؟ مثلاً خیلیها فکر میکنند در غرب همه مسیحی هستند. نه! الآن مسیحیت هم در غرب در شرایط سختی بهسر میبرد. الآن متأسفانه بیشتر بیدینی دارد، جولان میدهد.
اینکه پیغمبران میگویند. «نحن معاشر الانبیا نکلم الناس علی قدر عقولهم»؛ یعنی باید متناسب با عقول آنها صحبت کنیم. تبلیغ دین برای این جمع که در تخصصهای مختلفاند، کار سادهای نیست. باید قدری سطح معلومات خودت را بالا ببری؛ چون ممکن است، در یک زمینههایی ما بالاتر باشیم؛ ولی بالاخره اینها هم در یک زمینههایی بالاتر از ما هستند. تازه اینها ایرانی بودند؛ حالا اگر بخواهی با غیرایرانی یا سنی یا مسیحی یا... صحبت کنی، کار سختتر است. بنابراین ما برای تربیت باید از کسانی استفاده کنیم که تجربه کار میدانی موفق دارند؛ چون این کار خیلی تخصصی است.
* پس شما حضور در فضای غرب را برای شناخت مهم میدانید؟
بله. آن هم نه هر حضوری؛ بلکه حضور مؤثر. طرف باید آدم گیرایی باشد. شما ببینید مثلاً دو نفر روحانی چهل سال در یک شهر هستند، یکیشان اصلاً متوجه نشده با مردم چطور برخورد کند؛ ولی دیگری موفق بوده است. تربیت مبلغ برای خارج از کشور خیلی کار سختی است. این اشتباه است که فکر کنید، ما با چند تا سفر و اینکه چند سال آنجا بودیم غربشناس هستیم. الآن شما که آبا و اجدادت در ایران بودهاند، میتوانی بگویی من ایرانشناس هستم؟! چه برسد که بگویی، چون من سیسال اینجا زندگی کردهام پس شرقشناس هستم؟! ما اینگونه مسایل را خیلی دستکم میگیریم.
من الآن بیست سال است که در انگلیس فعالیت میکنم. فلسفه غرب را هم خوانده ام؛ با بهترین اساتید هم خواندهام؛ اما ادعا نمیکنم که من انگلیس را میشناسم؛ یعنی واقعاً نمیتوانم بگویم که میشناسم. میگویم یک خرده تجربیاتی که دارم، منتقل میکنم. کسانی هم هستند که برای کل دنیا نقشه و برنامه دارند، همهجا هم یکجور حرف میزنند؛ اینها چطور میخواهند نیرو تربیت کنند؟! بنابراین روی این مسئله باید دقت کنیم، کسانی وارد مقوله تربیت و کار بینالمللی بشوند که واقعاً در این زمینه کار میدانی موفق داشته باشند و الا خدای نکرده ضررش ممکن است بیشتر از نفعش باشد.
* با توجه به حضوری که حضرتعالی در فضای آکادمیک غرب داشتید، وجهه علمی حوزه علمیه در فضای غرب را چگونه میبینید؟
نمیشود جواب واحدی به این سؤال داد. در غرب خیلیها اصلاً حوزه را نمیشناسند. آنهایی هم که میشناسند، معمولاً اطلاعات کمی دارند. بله، بهصورت نادر جاهایی پیدا میشود که خیلی تخصصی وارد میشوند. مثلاً در انگلیس یک دانشگاهی هست که برای مطالعات شیعه و حوزه بورسهایی میدهد. چند سال پیش یک کسی مقالهای درباره جامعةالزهرا(ع) نوشته بود. یا مثلاً در فرانسه یک جایی درباره فرق بین مکتب اصولی میرزای نایینی با آقاضیاء عراقی چیزی نوشته بود. یا مثلاً من مقالات زیادی دیدم راجع به مکتب تفکیک. بله اینها هستند؛ ولی کماند. یعنی متأسفانه حوزه ما بیشتر هنوز ناشناخته است؛ البته از یک جهت خوب است؛ یعنی بِکر است و ما میتوانیم الآن آن را خوب بشناسانیم. ولی از یک طرف هم معلوم میشود که یک خلأی وجود دارد.
* چه فعالیتهایی در زمینه شیعهشناسی در دنیا انجام دادهاید؟
یکی از کارهایی که خداوند توفیق داد در این زمینه انجام دادیم، برگزاری کنفرانس شیعهشناسی است. از قدیم دوست داشتم، یک کنفرانس شیعهشناسی راه بیندازیم که شیعهشناسان دنیا را در سال یکبار در یکجا جمع کنیم و بیایند مقاله بدهند. این کار دو خاصیت دارد: یکی اینکه ما میفهمیم اصلاً در کل فضای شیعهشناسی چه میگذرد؟ چون ما که در مطالعات اسلامی واقعاً خیلی عقب هستیم؛ لااقل در مطالعات شیعی باید حرف اول را بزنیم؛ همچنین وقتی این افراد جمع میشوند، با اینها گفتوگو و ارتباط علمی برقرار میکنیم و اگر افراد قوی داشته باشیم، میتوانیم به آنها جهت بدهیم. الحمدلله از وقتی که رفتم انگلیس با کمک مرکز اسلامی و کالج اسلامی، کنفرانس شیعهشناسی شروع شد. سال اول؛ یعنی سال 1394 در یک روز برگزار کردیم و استقبال خیلی خوب بود. از سال 95 کنفرانس را دو روزه کردیم. دهها مقاله از کشورهای مختلف و در موضوعات گوناگون میآید و بحث میکنند. انشاءالله اردیبهشتماه سال 97 چهاردهمین کنفرانس شیعهشناسی را برگزار خواهیم کرد. اگر خدا بخواهد و این کار ادامه پیدا کند، بعداز پانزده بیست سال به جایی میرسد که هر کسی شیعهشناسی کار میکند، میگوید باید شرکت در این کنفرانس جزء برنامههایم باشد؛ چون خیلی وقتها شما میخواهید با کسانی که توی آن رشته هستند، ارتباط برقرار کنید.
اگر بتوانیم این کنفرانس را ادامه بدهیم بعداز پانزده بیست سال دارای یک مرکزیت میشود و بعد هم پیشنهاد کردیم که باید دو بخش باشد؛ یک بخش در قم باشد و یک بخش در لندن. این یکی از کارهایی است که بسیار مهم است. ما باید لااقل در جریان شیعهشناسی حرف اول را بزنیم؛ ولی الآن در دنیا اینهایی که در فضاهای آکادمیک شیعهشناسی کار میکنند، پنج درصدشان هم حوزوی نیستند. معنای آن این میشود که کسان دیگری ما را معرفی میکنند نه خود ما و ممکن است، آنطور که میخواهند، معرفی کنند.
لزوماً غرضی هم ندارند؛ ولی بیشتر از این نمیتوانند.
* در پایان چند مورد از خاطرات و تجارب موفقتان را در عرصه بینالملل بفرمایید.
یکی از خاطرات جالب همین امسال میلاد پیامبر اکرم(ص) بود. ما برنامه جشنی در حوزه و کالج داشتیم. دوستان گفتند: خوب است که یکی از برادران اهلسنت را هم دعوت کنیم. یکی از روحانیون پاکستانی که توی مرکز کار میکند و با اهلسنت برنامهها را دنبال میکند بنا شد، با یک کسی صحبت کند. یک روز با تعجب آمد و گفت من با فلان آقای سنی صحبت کردم و ایشان گفت، من بعداز شیخ خودمان که دکتر طاهر قادری است، بیشتر از همه به سخنرانیهای دکتر شمالی گوش میدهم! این بیانگر این است که آنها هم خیلی علاقهمند به شنیدن دیدگاههای شیعیان هستند.
در مراسم جشن این شخص سنی صحبت کرد و گفت: من از شیعهها خوشم میآید؛ چون خیلی صلوات میفرستند و آخر جلسه جلوی همه اساتید و دانشپژوهان، همین حرف را پشت میکروفن زد که من بعداز شیخمان بیشتر از همه به سخنرانی دکتر شمالی گوش میدهم و ایشان از معلمهای من است. این ماجرا سبب شد خیلی در فکر فرو رفتم. این مسئله اولاً نشان میدهد چه آدمهای منفتحی در بین آنها پیدا میشود.
خاطره دوم، این است که چند هفته قبلاز آن یک برنامهای در گلاسکو داشتیم. شیعیان گلاسکو «society of Glasgow» که غالبا هم شیعیان لبنانی هستند، چهار سال است که مراسم صلح و وحدت برگزار میکنند. دو سال است که من هم به آن مراسم میروم؛ پارسال بهلطف خدا از صحبتهایی که کردیم، خیلی استقبال شد. آنجا شخصیتهای مهمی مثل وزیر اول اسکاتلند، سنیها، مسیحیها، سکولارها و... میآیند با دعوتنامه هم میآیند و مراسم در سالن مرکزی شهرداری برگزار میشود، جلسه خیلی سنگینی هم است. امسال هم دوباره رفتیم. موضوع بحثم این دفعه درباره بچهها و خردسالان بود. پشت میز ویآیپی همراه وزیر اول و فرمانده ارتش اسکاتلند و مسئولین پلیس نشسته بودیم. موقعی که سخنرانی قبلی داشت تمام میشد، تازه قطعی کردم که چه چیزهایی را طرح کنم. یادداشت کردم و خلاصه پشت میز سخنرانی رفتم. تقریباً ده دوازده نکته را طرح کردم: درباره احترام و جایگاهی که خردسالان در اسلام دارند و در آنجامعهای که نهتنها با دختران بدرفتاری میکردند؛ بلکه به پسران هم توجه نمیکردند و اصلاً ضعف یک مرد این بود که بخواهد بچهاش را ببوسد، پیغمبر چگونه رفتار کردند. اتفاقاً حدیثی درباره اطفال سقطشده خواندم. این حدیث را گفتم که اسلام میگوید بچه پاک و بهشتی است و حتی بچهای که سقط میشود دم درب بهشت میایستد میگوید باید پدر و مادرم هم بیایند «حتی یدخل ابواه». بعداً به من گفتند که اتفاقاً این خانم وزیر، یک بچهاش سقط شد. خلاصه ما آمدیم و نشستیم. شخصیت مهم دیگری که مسیحی بود، گفت: «این مطالب را خدا به شما الهام کرد؛ چون شما بدون هیچ متنی با ما این مطالب را گفتی».
گفتگو: مرتضی سعیدی نجفی
نظر شما